شهدا سال 61 -وصیتنامه شهید محمد مجید داوودی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد محمد مجيد داوودي »
بسم الله الرحمن الرحیم ان الذین قالوا ربنا الله، ثم استقاموا، فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون. آنان که گفتند پروردگار ما الله است، سپس بر این گفته استقامت کردند. نه ترسی برای آنان است و نه اندوهگین میشوند. ( سوره احقاف، آیه 13 ) با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب، امام امت، خمینی بتشکن. سلام بر تمامی شهیدان. امروز 1360/9/6 جمعه، در حال حرکت به سوی جبهه هستیم. جبههای که تا به حال در آن خونهای پاکی ریخته...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد محمد مجيد داوودي »
بسم الله الرحمن الرحیم ان الذین قالوا ربنا الله، ثم استقاموا، فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون. آنان که گفتند پروردگار ما الله است، سپس بر این گفته استقامت کردند. نه ترسی برای آنان است و نه اندوهگین میشوند. ( سوره احقاف، آیه 13 ) با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب، امام امت، خمینی بتشکن. سلام بر تمامی شهیدان. امروز 1360/9/6 جمعه، در حال حرکت به سوی جبهه هستیم. جبههای که تا به حال در آن خونهای پاکی ریخته...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید غلامحسین حائم
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید غلامحسین حائم »
در اولین روز از خردادماه سال ۱۳۴۵ دریکی از خانوادهای متدین و مذهبی شهرستان نیریز کودکی به دنیا آمد که پدرش محمود آقا، او را غلامحسین نامید. تا عشق به حسین (ع) و اهلبیت عصمت و طهارت (س) را در دلش جا بگیرد و همیشه پیرو خوبی برای آنها باشد. غلامحسین که آخرین هدیه خداوند به خانواده حائم بود، خیلی زود دوران کودکی را طی و وارد مدرسه ابتدایی بختگان شد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی، برای ادامه...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید غلامحسین حائم »
در اولین روز از خردادماه سال ۱۳۴۵ دریکی از خانوادهای متدین و مذهبی شهرستان نیریز کودکی به دنیا آمد که پدرش محمود آقا، او را غلامحسین نامید. تا عشق به حسین (ع) و اهلبیت عصمت و طهارت (س) را در دلش جا بگیرد و همیشه پیرو خوبی برای آنها باشد. غلامحسین که آخرین هدیه خداوند به خانواده حائم بود، خیلی زود دوران کودکی را طی و وارد مدرسه ابتدایی بختگان شد. پس از پایان تحصیلات ابتدایی، برای ادامه...
زندگینامه جانباز علیرضا تقریر
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
علیرضا تقریر فرزند حسین، در تاریخ 3/6/1343 در شهرستان نیریز در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود. پدرش در استخدام ژاندامری بوده و به دلیل مأموریتهای محوله، بطور مداوم در شهر نیریز حضور نداشت. سالهای اول، دوم و سوم دبستان را در دبستان فرهمندی نیریز و سالهای چهارم و پنجم را در سروستان بپایان میبرد. دوره راهنمایی را در مدرسه ولی عصر(عج) نیریز گذراند و جهت ادامه تحصیل در دوره متوسطه وارد دبیرستان نواب صفوی نیریز شده و...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
علیرضا تقریر فرزند حسین، در تاریخ 3/6/1343 در شهرستان نیریز در خانوادهای مذهبی دیده به جهان گشود. پدرش در استخدام ژاندامری بوده و به دلیل مأموریتهای محوله، بطور مداوم در شهر نیریز حضور نداشت. سالهای اول، دوم و سوم دبستان را در دبستان فرهمندی نیریز و سالهای چهارم و پنجم را در سروستان بپایان میبرد. دوره راهنمایی را در مدرسه ولی عصر(عج) نیریز گذراند و جهت ادامه تحصیل در دوره متوسطه وارد دبیرستان نواب صفوی نیریز شده و...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید احمد حیدری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید احمد حیدری »
سال 1341 در روستای دهچاه از توابع شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. دوران دبستان را در مدرسه نجفآباد سیرجان گذراند. سپس علاقه به کار باعث شد تا در کنار پدر به امور کشاورزی مشغول شود. 15/4/ 1360 به جمع سربازان غیور کشور در ژاندارمری پیوست و داوطلبانه به جبهه اعزام شد. هنگام رفتن به جبهه از برادراناش خواست تا همچون او سلاح بدست گیرند. محیط مقدس و پاک خانواده مسلمان وی، او و سایر برادراناش را متدین...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید احمد حیدری »
سال 1341 در روستای دهچاه از توابع شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. دوران دبستان را در مدرسه نجفآباد سیرجان گذراند. سپس علاقه به کار باعث شد تا در کنار پدر به امور کشاورزی مشغول شود. 15/4/ 1360 به جمع سربازان غیور کشور در ژاندارمری پیوست و داوطلبانه به جبهه اعزام شد. هنگام رفتن به جبهه از برادراناش خواست تا همچون او سلاح بدست گیرند. محیط مقدس و پاک خانواده مسلمان وی، او و سایر برادراناش را متدین...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید اکبر هاشمی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید اکبر هاشمی »
در اولین روز از سال 1343 که پیک بهاری رسیدن سال نو را بشارت میداد، حضور سبز اکبر در میان خانواده، شادی آنان را دو چندان کرد. دوران طفولیت را در روستای قلعهعجم از توابع آباده طشک سپری نمود. سال 1349 در دبستان هجرت روستای آباده مشغول به تحصیل شد. هوش و استعداد فوقالعادهاش باعث شد که دوره دبستان را با نمرات عالی پشت سر بگذارد و وارد مدرسه راهنمائی ابنسینا شود. دوره راهنمائی را هم با جدیت...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهید اکبر هاشمی »
در اولین روز از سال 1343 که پیک بهاری رسیدن سال نو را بشارت میداد، حضور سبز اکبر در میان خانواده، شادی آنان را دو چندان کرد. دوران طفولیت را در روستای قلعهعجم از توابع آباده طشک سپری نمود. سال 1349 در دبستان هجرت روستای آباده مشغول به تحصیل شد. هوش و استعداد فوقالعادهاش باعث شد که دوره دبستان را با نمرات عالی پشت سر بگذارد و وارد مدرسه راهنمائی ابنسینا شود. دوره راهنمائی را هم با جدیت...
شهدا سال 59 -زندگینامه شهید رمضان آفتابی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ »
روستای مشکان از توابع نیریز، در سال 1337 شاهد تولد کودکی بود که خانوادهاش بعد از گفتن اذان و اقامه به گوش وی، نامش را رمضان نهادند. گذشت فصلها یکی پس از دیگری، اورا چالاک و برومند کرد و برای کسب دانش راهی مدرسهاش نمود. دوره ابتدایی را در مدرسه جاماسب پشت سرگذاشت. نبودن مدارس سطوح بالا در روستا و مشکلات راهها برای رفت و آمد، دست به دست هم دادند و علیرغم شوق و اشتیاق فراوان، اورا...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ »
روستای مشکان از توابع نیریز، در سال 1337 شاهد تولد کودکی بود که خانوادهاش بعد از گفتن اذان و اقامه به گوش وی، نامش را رمضان نهادند. گذشت فصلها یکی پس از دیگری، اورا چالاک و برومند کرد و برای کسب دانش راهی مدرسهاش نمود. دوره ابتدایی را در مدرسه جاماسب پشت سرگذاشت. نبودن مدارس سطوح بالا در روستا و مشکلات راهها برای رفت و آمد، دست به دست هم دادند و علیرغم شوق و اشتیاق فراوان، اورا...
شهدا سال 60 -زندگینامه شهید اصغر امید آباده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ »
در سال 1340 وقتیکه چهرهپاک و معصومش در میان خانواده شکفت، خانه را از عطر وجودش پر نمود. در بخش آباده طشک از توابع نیریز در آغوش گرم خانواده ایام کودکی را سپری و درس دینداری و دیگر دوستی را فراگرفت. در کنار همسالان خود راهی مدرسه ابتدائی هجرت روستای طشک شد و خاطره شاگرد بسیار موفق و عالی بودن را در کلاسهای آن مدرسه، به یادگار گذاشت. دیو سیاه تنگدستی به سراغش آمد و اورا از ادامه...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ »
در سال 1340 وقتیکه چهرهپاک و معصومش در میان خانواده شکفت، خانه را از عطر وجودش پر نمود. در بخش آباده طشک از توابع نیریز در آغوش گرم خانواده ایام کودکی را سپری و درس دینداری و دیگر دوستی را فراگرفت. در کنار همسالان خود راهی مدرسه ابتدائی هجرت روستای طشک شد و خاطره شاگرد بسیار موفق و عالی بودن را در کلاسهای آن مدرسه، به یادگار گذاشت. دیو سیاه تنگدستی به سراغش آمد و اورا از ادامه...
شهدا سال 60 -زندگینامه شهید ببراز کرمی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ »
از باده ولایت نوشیده و همچو فرهاد در پی شیرین، مست و غزلخوان، عزم کوی بیستون کرده بود، تا مگر یار لطفی کند و دست در دستش نهد. ببراز کرمی فرزند علیباز، در تاریخ 16/1/1336 در بخش سرچهان درخانوادهای کشاورز، زحمتکش و مذهبی دیده به جهان گشود. (سرچهان در آن زمان در حوزه تقسیمات کشوری نیریز قرار داشت) بعلت نبود امکانات آموزشی، از تحصیل محروم ماند و همراه پدر به کشاورزی و دامداری پرداخت. پس از مدتی به روستای...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ »
از باده ولایت نوشیده و همچو فرهاد در پی شیرین، مست و غزلخوان، عزم کوی بیستون کرده بود، تا مگر یار لطفی کند و دست در دستش نهد. ببراز کرمی فرزند علیباز، در تاریخ 16/1/1336 در بخش سرچهان درخانوادهای کشاورز، زحمتکش و مذهبی دیده به جهان گشود. (سرچهان در آن زمان در حوزه تقسیمات کشوری نیریز قرار داشت) بعلت نبود امکانات آموزشی، از تحصیل محروم ماند و همراه پدر به کشاورزی و دامداری پرداخت. پس از مدتی به روستای...
رویای شهادت
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل میکند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم. بچهها با هم شوخی میکردند و بعضی از آنها میگفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید و ما را حلال کنید. یکی از برادرها به نام آقای حسین راحتی که خیلی شوخ طبع بود، گفت: بچهها من از این عملیات بر نمیگردم. به او گفتم: چطور فهمیدی، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید میشوم!...
دانشنامه دفاع مقدس »
آقای شریف شبانی از رزمندگان شهر مشکان نقل میکند که: قبل از شروع مرحله دوم عملیات روی خاکریز نشسته بودیم. بچهها با هم شوخی میکردند و بعضی از آنها میگفتند: شاید ما شهید شویم از ما دلگیر نباشید و ما را حلال کنید. یکی از برادرها به نام آقای حسین راحتی که خیلی شوخ طبع بود، گفت: بچهها من از این عملیات بر نمیگردم. به او گفتم: چطور فهمیدی، گفت دیشب خواب دیدم و مطمئن شدم که شهید میشوم!...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید غلامرضا عبدالله زاده
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد غلامرضا عبدالله زاده »
دل در کمند یار نهاده و بیتاب لحظه وصال بود، آنکه دهم خرداد ماه 1337 در روستای مشکان از توابع شهرستان نیریز با اولین صدای گریه، شادی را به خانواده ارزانی داشت و در سپاس از لطف بیکران حق، اورا غلامرضا نام نهادند. کودکی را به سرعت پشت سرگذاشت. تحصیلات ابتدایی را در دبستان شهید آیت (ششم بهمن) مشکان آغاز و به پایان برد. عرصه تحصیل را رها و در کنار پدر، همچون بازویی پرتوان در تأمین معاش...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد غلامرضا عبدالله زاده »
دل در کمند یار نهاده و بیتاب لحظه وصال بود، آنکه دهم خرداد ماه 1337 در روستای مشکان از توابع شهرستان نیریز با اولین صدای گریه، شادی را به خانواده ارزانی داشت و در سپاس از لطف بیکران حق، اورا غلامرضا نام نهادند. کودکی را به سرعت پشت سرگذاشت. تحصیلات ابتدایی را در دبستان شهید آیت (ششم بهمن) مشکان آغاز و به پایان برد. عرصه تحصیل را رها و در کنار پدر، همچون بازویی پرتوان در تأمین معاش...